گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد پانزدهم

د - شناخت مردم



د شناخت مردمقرآن«این است کتابی که در [حقّانیت] آن ، هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت پرواپیشگان است» .

«به راستی ، خداوند ، مردم ستمکار را هدایت نمی کند» .

«به راستی خداوند ، مردم تباهکار را هدایت نمی کند» .

«به راستی ، خداوند ، کسی را که دروغپردازِ ناسپاس است ، هدایت نمی کند» .

ر . ک : انعام : آیه 36 و 51 ، رعد : آیه 21 ، احقاف : آیه 12 ، مریم : آیه 97 ، روم : آیه 52 53 ، انبیا : آیه 45 49 ، نور : آیه 51 ، فاطر : آیه 18 ، یس : آیه 6 11 ، یونس : آیه 101 ، زمر : آیه 23 ، نازعات : آیه 45 ، اعلی : آیه 10 .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردم را معدن هایی می یابید . پس نیکان آنان در دوران جاهلیت ، در صورت دین شناس شدن ، نیکان در دوران اسلام هستند ، و در میان بهترینْ مردم در اسلام ، کسانی را می یابید که پیش از پذیرش اسلام ، ناخشنودترینِ مردم نسبت به اسلام بودند ، و در میان بدنهادان ، دوچهره ها را می بینید .

الأمالی، مفید به نقل از کمیل بن زیاد نخعی :همراه امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام در مسجد کوفه بودم . نماز عشا را که به جای آوردیم ، ایشان دست مرا گرفت و از مسجد خارج شدیم و آن قدر پیش رفت تا به پشت کوفه رسید . تا این هنگام ، حتّی یک کلمه با من صحبت نکرد . هنگامی که وارد بیابان شد ، آه کشید و آن گاه فرمود : «ای کمیل ! این دل ها ظرف هایند و بهترین آنها ، گُنجاترینِ آنهاست . آنچه می گویم ، از من به یاد بسپار . مردم ، سه دسته اند : عالم ربّانی ، آموزنده در مسیر رستگاری ، و مگسان فرومایه که در پیِ هر بانگ ، روان اند و با هر بادی ، به سویی می گرایند ؛ به نور دانش ، روشنی نمی گیرند ، و به بنیادی استوار ، پناه نمی جویند... . آه ! آه !» در این جا امام علیه السلام با دستش به سینه خود اشاره کرد و افزود : «دانشی است انباشته ، اگر برای آن ، فراگیرانی می یافتم ! باری ، گاه کسی را یافتم که متینْ دریافت بود ؛ امّا امین نبود ، دین را دست افزار کسب دنیا می ساخت و با حجّت های خداوند ، بر خلق، و با نعمت های او بر بندگان ، برتری می جست ، تا ضعیفان به جای ولیّ حق ، او را دستاویز خود گیرند . گروهی دیگر نیز که به حکمت ، سرِ تسلیم فرود می آورند ، بی آن که نکته های آن را در یابند ، با رهیافت نخستین ، شبهه شک و تردید در دلشان رخنه می کرد . بدانید که نه این گروه و نه آن گروه ، مطلوب نیستند و نه کسی که سخت در پی لذّات است و برای شهوت ها بندها را رها کرده و شیفته جمع کردن و انباشتن مال است ! او پاسدار دین نیست و بیشتر به چارپایان چرنده ، همانند است . چنین است که علم با مرگ فراگیران آن می میرد . خدایا ! باری ، زمین از کسانی که دین خدا را به حجّت [و برهان] بر پای می دارند ، تهی نمی ماند ، خواه آشکار و شُهره باشند یا پنهان و ترسان ، تا حجّت ها و نشانه های خداوند از میان نرود . به راستی ، آنان به شمار ، اندک اند ؛ ولی به منزلت ، بلندمرتبه» .

.


ص: 150

الإمام علیّ علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام :إنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالأَرضِ الخالِیَهِ ؛ ما اُلقِیَ فیها مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ . فَبادَرتُکَ بِالأَدَبِ قَبلَ أن یَقسُوَ قَلبُکَ ویَشتَغِلَ لُبُّکَ . (1)

عنه علیه السلام :الرِّجالُ ثَلاثَهٌ : عاقِلٌ ، وأَحمَقُ ، وفاجِرٌ ؛ فَالعاقِلُ الدّینُ شَریعَتُهُ ، وَالحِلمُ طَبیعَتُهُ ، وَالرَّأیُ سَجِیَّتُهُ ؛ إن سُئِلَ أجابَ ، وإن تَکَلَّمَ أصابَ ، وإن سَمِعَ وَعی ، وإن حَدَّثَ صَدَقَ ، وإنِ اطمَأَنَّ إلَیهِ أحَدٌ وَفی . وَالأَحمَقُ إنِ استُنبِهَ بِجَمیلٍ غَفَلَ ، وإنِ استُنزِلَ عَن حَسَنٍ نَزَلَ ، وإن حُمِلَ عَلی جَهلٍ جَهِلَ ، وإن حَدَّثَ کَذَبَ . لا یَفقَهُ ، وإن فُقِّهَ لا یَتَفَقَّهُ . والفاجِرُ إنِ ائتَمَنتَهُ خانَکَ ، وإن صاحَبتَهُ شانَکَ ، وإن وَثِقتَ بِهِ لَم یَنصَحکَ . (2)

.

1- .نهج البلاغه : الکتاب 31 ، خصائص الأئمّه : ص 116 ، تحف العقول : ص 70 ، کشف المحجّه : ص 161 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 223 ح 12 ؛ جواهر المطالب : ج 2 ص 157 ح 114 نحوه ، کنز العمّال : ج 16 ص 169 ح 44215 نقلاً عن وکیع والعسکری فی المواعظ .
2- .الخصال : ص 116 ح 96 عن ثعلبه بن میمون عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 70 ص 9 ح 6 وراجع : تحف العقول : ص 323 .

ص: 151

امام علی علیه السلام در وصیّت خود به فرزندش حسن علیه السلام :دل جوان ، به سان زمینِ تهی است که هر چیزی در آن افکنده شود ، پذیرایش می گردد . از این رو ، به تربیت تو ، پیش از آن که دلت سخت شود و اندیشه ات مشغول گردد ، پیشْ دستی کردم .

امام علی علیه السلام :افراد ، سه دسته اند : عاقل ، احمق و بدکار . عاقل ، کسی است که دین ، شریعت و مَنش اوست ، بردباری ، سرشت او و اندیشیدن ، خوی او . اگر از او پرسش شود ، پاسخ می دهد و اگر سخن بگوید ، به صواب است و اگر بشنود ، پذیراست و اگر سخن بگوید ، راست می گوید و اگر کسی به او اطمینان یابد ، وفاداری می کند . و احمق ، کسی است که اگر نیکی را به او یادآور شوند ، غافل است و اگر از نیکی دورش سازند ، دور می شود و اگر به نادانی وادارش کنند ، نادانی می کند و اگر سخن بگوید ، دروغ می گوید ، و نمی فهمد ، هر چند که تفهیمش کنند . و بدکار ، کسی است که اگر به او امانت بسپاری ، خیانت می کند و اگر همراهی اش نمایی ، مایه بدنامی ات می شود و اگر به او اطمینان کنی ، برایت خیرخواهی نمی کند .

.


ص: 152

الإمام الصادق علیه السلام :النّاسُ مَعادِنُ کمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّهِ ؛ فَمَن کانَ لَهُ فِی الجاهِلِیَّهِ أصلٌ فَلَهُ فِی الإِسلامِ أصلٌ . (1)

الکافی عن إسماعیل بن عبد الخالق :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ لِأَبی جَعفَرٍ الأَحوَلِ وأَنَا أسمَعُ : أتَیتَ البَصرَهَ ؟ فَقالَ : نَعَم . قالَ : کَیفَ رَأَیتَ مُسارَعَهَ النّاسِ إلی هذَا الأَمرِ ودُخولَهُم فیهِ ؟ قالَ : وَاللّهِ إنَّهُم لَقَلیلٌ ، ولَقَد فَعَلوا ، وإنَّ ذلِکَ لَقَلیلٌ . فَقالَ : عَلَیکَ بِالأَحداثِ ؛ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلی کُلِّ خَیرٍ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :النّاسُ ثَلاثَهٌ : جاهِلٌ یَأبی أن یَتَعَلَّمَ ، وعالِمٌ قَد شَفَّهُ عِلمُهُ ، وعاقِلٌ یَعمَلُ لِدُنیاهُ وآخِرَتِهِ . (3)

عوالی اللآلی :رُوِیَ عَن بَعضِهِم علیهم السلام : النّاسُ أربَعَهٌ : رَجُلٌ یَعلَمُ ویَعلَمُ أ نَّهُ یَعلَمُ ، فَذاکَ عالِمٌ فَاتَّبِعوهُ ، ورَجُلٌ یَعلَمُ ولا یَعلَمُ أ نَّهُ یَعلَمُ ، فَذاکَ غافِلٌ فَأَیقِظوهُ ، ورَجُلٌ لا یَعلَمُ ویَعلَمُ أ نَّهُ لا یَعلَمُ ، فَذاکَ جاهِلٌ فَعَلِّموهُ ، ورَجُلٌ لا یَعلَمُ ویَعلَمُ أ نَّهُ یَعلَمُ ، فَذاکَ ضالٌّ فَأَرشِدوهُ . (4)

راجع : ص 242 ( الفصل السادس : آداب التبلیغ) و ص 254 (مراعاه أهلیه المخاطب ) و ص 258 (مراعاه طاقه المخاطب ) .

.

1- .الکافی : ج 8 ص 177 ح 197 ، مشکاه الأنوار : ص 455 ح 1522 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 121 نحوه .
2- .الکافی : ج 8 ص 93 ح 66 ، قرب الإسناد : ص 128 ح 450 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 236 ح 2 .
3- .تحف العقول : ص 324 ، بحارالأنوار : ج 78 ص 238 ح 78 .
4- .عوالی اللآلی : ج 4 ص 79 ح 74 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 195 ح 15 وراجع : معدن الجواهر : ص 41 .

ص: 153

امام صادق علیه السلام :مردم ، معدن هایی به سانِ معدن های طلا و نقره اند . آن که در دوران جاهلیت ریشه دارد ، در اسلام نیز دارای ریشه است .

الکافی به نقل از اسماعیل بن عبد الخالق :شنیدم که امام صادق علیه السلام به ابو جعفرِ اَحوَل می فرمود و من می شنیدم : «آیا بصره رفتی ؟» . ابو جعفر احول گفت : آری . فرمود : «شتاب مردم و ورود آنان را به این امر (امامت) چگونه دیدی ؟» . گفت : به خدا سوگند ، آنان ، اندک اند . هرچند که چنین کرده اند [و به شما پیوسته اند] ، ولی اندک اند . فرمود : «جوانان را در یاب که به هر خیری ، پُرشتاب ترند» .

امام صادق علیه السلام :مردم ، سه دسته اند : نادانی که از فراگرفتن ابا دارد ؛ و دانایی که دانشش او را نزار کرده است ؛ و عاقلی که برای دنیا و آخرتش عمل می کند .

عوالی اللآلی :از یکی از اهل بیت علیهم السلام نقل شده است که : مردم بر چهار دسته اند : شخصی می داند و می داند که می داند . این شخص ، عالم است . پس ، از او پیروی کنید ؛ و شخصی می داند و نمی داند که می داند . این شخص ، غافل است . پس بیدارش کنید ؛ و شخصی نمی داند و می داند که نمی داند . او جاهل [ و ناآگاه ] است . پس به او دانش بیاموزید [ و آگاهی بدهید ] ؛ و شخصی نمی داند و می پندارد که می داند . این فرد ، گم راه است . پس ، او را راه نمایی کنید .

ر . ک : ص 243 (فصل ششم : آداب تبلیغ) و ص 255 (مراعات شایستگی مخاطب) و ص 259 (مراعات توان مخاطب) .

.


ص: 154

. .


ص: 155



مخاطب شناسی در تبلیغ
1 . برنامه ریزی صحیح تبلیغی

میزان تأثیرپذیری مخاطب

مخاطب شناسی در تبلیغروان شناسیِ مخاطب ، پس از اسلام شناسی ، مهم ترین رکن تبلیغ و رمز موفّقیت مبلّغ است . مبلّغ اگر مخاطب خود را نشناسد و از استعدادها و نیازهای تبلیغی وی آگاهی نداشته باشد ، بی تردید ، در رسیدن به اهداف تبلیغی خود ، ناکام خواهد ماند . مخاطب شناسی در برنامه ریزی صحیح تبلیغی ، درگیر نشدن مبلّغ با خواست های فطری مردم ، و نیز توجّه ویژه به نسل جوان در برنامه ریزی ها ، در این کار، نقش اساسی دارد .

1 . برنامه ریزی صحیح تبلیغینخستین پیش نیاز هر گونه برنامه ریزی برای تبلیغات ، مخاطب شناسی است . مبلّغ ، تا وقتی که ظرفیت فکری و روحی مخاطب خود را نداند و از زمینه های ذهنی و روانی و میزان تأثیرپذیری مخاطب ، اطّلاعات کافی نداشته باشد و موانع تأثیرپذیری مخاطب را تشخیص ندهد ، نمی تواند برنامه ریزی صحیحی برای تبلیغ داشته باشد .

میزان تأثیرپذیری مخاطبیکی از نکات مهمّی که در قرآن و احادیث اسلامی در ارتباط با مخاطب شناسی، به

.


ص: 156



تفاوت استعدادهای طبیعی

تفاوت استعدادهای اکتسابی

آن توجّه شده ، تفاوت مردم از نظر ظرفیت ها و استعدادهای طبیعی و اکتسابی ، و میزان تأثیرپذیری آنان از تبلیغات مفید و سازنده است . با در نظر گرفتنِ این تفاوت ها ، هر سخنی برای هر کسی مفید و سازنده نیست . چه بسا نوعی از تبلیغات برای فرد یا جمعی مفید باشد ، امّا برای فرد یا جمعی دیگر ، غیر مفید و حتّی زیانبار باشد . از این رو، انبیای الهی موظّف بوده اند که در تبلیغات خود ، ظرفیت فکری و روحی مردم را در نظر داشته باشند . (1)

تفاوت استعدادهای طبیعیاز نگاه احادیث اسلامی ، مردم از نظر استعدادهای ذاتی ، مانند معادن زمین ، متفاوت اند . (2) برخی چون معدن طلا از استعدادهای بالایی برخوردارند ، برخی مانند معدن نقره هستند و... . همان طور که انواع معادن زمین ، برای جامعه بشر ، مفید و کارسازند ، امّا بهره برداری از آنها به شناخت و برنامه ریزی نیاز دارد ، انواع استعدادهای فطری انسان ها نیز برای اداره جامعه انسانی ، مفید و سازنده اند، ولی بهره گیری از آنها نیازمند شناخت درست و برنامه ریزی صحیح است .

تفاوت استعدادهای اکتسابیظرفیت اکتسابی انسان ها ، مانند ظرفیت ذاتی آنان ، متفاوت است . نُصوص (متون) اسلامی ، به طور کلّی ، انسان ها را بر اساس میزان تأثیرپذیری از تبلیغات سازنده ، به سه دسته تقسیم کرده اند : دسته اوّل ، کسانی هستند که فطرت پاک انسانی خود را با کارهای ناشایست و بخصوص ظلم کردن ، آلوده نکرده اند . اینان ، از تقوای عقلی برخوردارند و ظرفیت

.

1- .ر . ک : ص259 (مراعات توان مخاطب) .
2- .رجال النجاشی ، ص 102 ، الرقم 254 .

ص: 157

مناسبی برای پذیرش تبلیغات سازنده دارند . در احادیث اسلامی ، از این گروه ، به انسان های «عاقل» و «فراگیرنده در مسیر نجات (متعلّمٌ علی سبیل النَّجاه)» تعبیر شده است . این گروه ، مخاطب اصلی تبلیغات اسلام و همه انبیای الهی هستند و کلمه «المتّقین» در آیه دوم سوره بقره : «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ ؛ این است کتابی که در [حقّانیت] آن ، هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است» ، به همین گروه اشاره دارد . جوان ، به دلیل این که در آغاز راه زندگی است و فطرت انسانی او آلوده نشده است ، بیشترین تأثیرپذیری را از تبلیغات سازنده دارد و به همین دلیل ، جوانان در صف مقدّم مخاطبان انبیای الهی قرار دارند و در احادیث اسلامی ، توصیه شده که مبلّغان ، توجّه ویژه ای به نسل جوان داشته باشند . (1) دسته دوم، کسانی هستند که فطرت انسانی خود را با کارهای ناشایست ، آلوده کرده اند و از تقوای عقلی برخوردار نیستند ؛ امّا آلودگی آنها به مرحله خطرناک و غیر قابل علاج نرسیده است . از نظر انبیای الهی ، این دسته از مخاطبان ، به بیماری موانع شناخت، مبتلا هستند؛ ولی بیماری آنان قابل درمان است . از این رو ، انبیا بنا بر مسئولیت تبلیغی ای که از جانب خداوند دارند ، همچون طبیبی حاذق و مهربان ، خود به سراغ بیماری می روند و با برنامه ریزی های مناسب ، گاه با نرمش و گاه با تندی ، موانع آگاهی را از ذهن و دل بیمار ، پاک می کنند و او را از دسته دوم مخاطبانِ خود ، خارج می کنند و در دسته اوّل قرار می دهند . امام علی علیه السلام ، این هنر بزرگ تبلیغاتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را

.

1- .ر . ک : ص 153 ح 185 .

ص: 158

چنین توضیح می دهد : طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحکَمَ مَراهِمَهُ ، و أَحمی مَواسِمَهُ ، یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَهُ إلَیهِ مِن قُلوبٍ عُمیٍ ، و آذانٍ صُمٍّ ، و أَلسِنَهٍ بُکمٍ ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَهِ و مَواطِنَ الحَیرَهِ . (1) طبیبی است که در میان بیماران می گردد تا دردشان را درمان کند . داروها و مرهم های خود را مهیّا کرده است و ابزار جرّاحی خویش را گداخته است تا هر زمان که نیاز شود ، آن را بر دل های نابینا و گوش های ناشنوا و زبان های ناگویا بگذارد . با داروهای خود ، در پیِ یافتن غفلت زدگان است یا سرگشتگان وادی ضلالت . استاد شهید مرتضی مطهّری رحمه الله ، توضیح جالبی در باره این سخن دارد که متن ، آن چنین است : پیغمبر صلی الله علیه و آله ، ابزار و وسایلی به کار می بُرد . یک جا قدرت و مِیسَم (/ داغ) به کار می بُرد ، یک جا مرهم . یک جا با خشونت و صلابت ، رفتار می کرد ، یک جا با نرمی ؛ ولی مواردش را می شناخت... . در همه جا از این وسایل که استفاده می کرد ، در جهت بیداری و آگاهی مردم استفاده می کرد . شمشیر را جایی می زد که مردم را بیدار کند ، نه به خواب کند . اخلاق را در جایی به کار می بُرد که سبب آگاهی و بیداری می شد . شمشیر را در جایی به کار می بُرد که دل کوری را بینا می کرد ، گوش کری را شنوا می کرد، چشم کوری را باز می کرد ، زبان گنگی را گویا می کرد ؛ یعنی تمام وسایلی که پیغمبر به کار می بُرد ، در جهت بیداری مردم بود . (2) دسته سوم ، کسانی هستند که آلودگیِ اکتسابی آنان ، به مرحله خطرناک و غیر قابل علاج رسیده است . این گروه ، در مکتب انبیای الهی ، مرده ای میان زندگان (میّتُ الأحیاء) و مرده روحی و فکری شمرده می شوند ؛ زیرا زنگارهای اعمال

.

1- .ر . ک : ص 64 ح 81 .
2- .تبلیغ و مبلّغ در آثار شهید مطهّری : ص 186 .

ص: 159

زشت و غیر منطقی ، چنان ذهن و روان آنان را تیره کرده که نمی توانند حقایق مفید و سازنده را بپذیرند . از این رو ، تبلیغات ، کمترین اثری در هدایت و سازندگی آنان ندارد و به همین دلیل ، قرآن کریم ، تصریح و تأکید می فرماید : « إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَی یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ . (1) تنها کسانی [دعوت تو را] اجابت می کنند که گوش شنوا دارند ، و [امّا] مردگان را خداوند ، بر خواهد انگیخت» . « إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَی وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْاْ مُدْبِرِینَ * وَ مَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَن ضَلَالَتِهِمْ . (2) البتّه تو مردگان را شنوا نمی گردانی ، و این ندا را به کران ، چون پشت بگردانند ، نمی توانی بشنوانی ، و راهبرِ کوران از گم راهی شان نیستی» . بدین سان ، کسانی که در اثر آلودگی ها به مرگ روانی مبتلا شده اند ، نمی توانند از تبلیغات مفید ، بهره مند شوند . نکته قابل تأمّل ، این است که وقتی انسان در اثر کارهای ناشایست ، به مرگ اندیشه و روانْ مبتلا شد ، حقیقت را می فهمد؛ ولی نمی تواند بپذیرد . قرآن کریم ، در باره چنین شخصی می گوید : « أَفَرَءَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَن یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ . (3) پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته ، گم راه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است ؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد ؟! آیا پند نمی گیرید ؟» .

.

1- .انعام : آیه 36 .
2- .نمل : آیه 80 و 81 .
3- .جاثیه : آیه 23 .

ص: 160



مسئولیت برنامه سازی برای تبلیغ

2 . درگیر نشدن با خواست های فطری مردم

هنگامی که در اثر تراکم آلودگی ها ، هوس بر انسانْ چیره گردد و بُتی برای پرستش وی شود ، چنین انسانی دیگر قابل هدایت نیست . نه این که سخن حق را نمی فهمد؛ بلکه می فهمد ؛ امّا نمی تواند بپذیرد . از این رو ، او گم راهی است که راه را می داند . نکته دیگر ، این که بی اثر بودن تبلیغات در سازندگی این گروه ، موجب سلب مسئولیت تبلیغیِ مبلّغ نمی گردد . از نظر قرآن ، مبلّغ باید برای این دسته از مردم نیز برنامه تبلیغی داشته باشد؛ امّا نه به امید هدایت ، بلکه برای اتمام حجّت ، تا هنگامی که گرفتار عواقب شوُم و خطرناک سوء استفاده از آزادی می شوند ، به خدا اعتراض نکنند که چرا راه نمایی برای آنان نفرستاده است . (1)

مسئولیت برنامه سازی برای تبلیغبا تأمّل در میزان تأثیرپذیری مخاطبان و تفاوت ظرفیت های ذاتی و اکتسابی مردم ، مشخّص می شود که برنامه ریزی صحیح تبلیغی ، تا چه اندازه مهم و مشکل است و این واقعیت ، مسئولیت مبلّغان و سازمان های تبلیغی و مراکز فرهنگی و بخصوص صدا و سیما را در نظام اسلامی ، در ساختن برنامه های مناسب و مفید ، مضاعف می نماید .

2 . درگیر نشدن با خواست های فطری مردمیکی از آفات تبلیغ ، به طور عام ، تبدیل شدن آن به ضدّ خود ، توسّط مبلّغ است . بارها اتّفاق افتاده است که تبلیغات در زمینه های مختلف سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ، اثر معکوس بر جای گذارده است . یکی از دلایل آن ، این است که روان شناسی مخاطب ، مورد توجّه قرار نگرفته است و تبلیغات ، در برابر نیازهای طبیعی و فطری مخاطب ، قرار گرفته است . استاد مطهّری در این باره می گوید :

.

1- .ر . ک : ص143 (اقامه حجّت) .

ص: 161

از نظر روان شناسی مذهبی ، یکی از موجبات عقبگرد مذهبی ، این است که اولیای مذهب ، میان مذهب و یک نیاز طبیعی ، تضاد برقرار کنند ، مخصوصا هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود . (1) اگر در برنامه ریزی تبلیغ دینی ، میان دین و حقوق سیاسی ، اجتماعی و یا فردی مردم ، تضاد برقرار شود ، تبلیغ نه تنها موفّق نخواهد بود ، بلکه به ضدّ تبلیغ ، تبدیل خواهد شد . از این رو ، کسانی که دینداری را به محترم نبودن حقوق سیاسی مردم ، عدم آزادی اندیشه ، ترک دنیا ، مخالفت با شادی ، گریز از خَلق و ترک ازدواج و مانند اینها تفسیر می کنند ، در واقع ، علیه دین ، تبلیغ می نمایند . شهید مطهّری می گوید : درست در مرحله ای که استبدادها و اختناق ها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم ، تشنه این اندیشه بودند که حقّ حاکمیت ، از آنِ مردم است ، [از سوی] کلیسا یا طرفداران کلیسا و یا با اتّکا به افکار کلیسا ، این فکر عرضه شد که مردم در زمینه حکومت ، فقط تکلیف و وظیفه دارند ، نه حق . همین کافی بود که تشنگان آزادی و دموکراسی و حکومت را بر ضدّ کلیسا ، بلکه بر ضدّ دین و خدا به طور کلّی بر انگیزد . (2) یکی از ویژگی های اسلام ناب ، این است که همه تمایلات فطری انسان را در نظر گرفته است . فطری بودن دین ، بدین معناست که همه برنامه های دینی (اعم از عقاید ، اخلاق و احکام) ، ریشه در فطرت انسان ها دارد . از این رو ، مبلّغ ، اگر به واقع ، اسلام شناس باشد و نیازهای فطری مخاطب را بداند ، هرگز به نام دین و برای تبلیغ اسلام ، با خواست فطری مردم و حقوق طبیعی آنها درگیر نمی شود .

.

1- .ر . ک : ص143 (اقامه حجّت) .
2- .ر.ک: ص 143 (اقامه حجّت).

ص: 162

ه مَعرِفَهُ الزَّمانِالإمام علیّ علیه السلام :النّاسُ بِزَمانِهِم أشبَهُ مِنهُم بِآبائِهِم . (1)

عنه علیه السلام :حَسبُ المَرءِ . . . مِن عِرفانِهِ عِلمُهُ بِزَمانِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن عانَدَ الزَّمانَ أرغَمَهُ ، ومَنِ استَسلَمَ إلَیهِ لَم یَسلَم . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِسُ . (4)

الإمام الهادی علیه السلام فی جَوابِ ابنِ السِّکّیتِ عَن عِلَّهِ بَعثِ موسی بِالعَصا ویَدِهِ البَیضاءِ وآلَهِ السِّحرِ ، وبَعثِ عیسی بِآلَهِ الطِّبِّ ، وبَعثِ مُحَمَّدٍ ، صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ وعَلی جَمیعِ الأَنبِیاءِ ، بِالکَلامِ وَالخُطَبِ :إنَّ اللّهَ لَمّا بَعَثَ موسی علیه السلام کانَ الغالِبُ عَلی أهلِ عَصرِهِ السِّحرَ ، فَأَتاهُم مِن عِندِ اللّهِ بِما لَم یَکُن فی وُسعِهِم مِثلُهُ ، وما أبطَلَ بِهِ سِحرَهُم ، وأَثبَتَ بِهِ الحُجَّهَ عَلَیهِم . وإنَّ اللّهَ بَعَثَ عیسی علیه السلام فی وَقتٍ قَد ظَهَرَت فیهِ الزَّماناتُ وَاحتاجَ النّاسُ إلَی الطِّبِّ ، فَأَتاهُم مِن عِندِ اللّهِ بِما لَم یَکُن عِندَهُم مِثلُهُ ، وبِما أحیا لَهُمُ المَوتی ، وأَبرَأَ الأَکمَهَ وَالأَبرَصَ بِإِذنِ اللّهِ ، وأَثبَتَ بِهِ الحُجَّهَ عَلَیهِم . وإنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله فی وَقتٍ کانَ الغالِبُ عَلی أهلِ عَصرِهِ الخُطَبَ وَالکَلامَ وأَظُنُّهُ قالَ : والشِّعرَ فَأَتاهُم مِن عِندِ اللّهِ مِن مَواعِظِهِ وحِکَمِهِ ما أبطَلَ بِهِ قَولَهُم ، وأَثبَتَ بِهِ الحُجَّهَ عَلَیهِم . (5)

.

1- .خصائص الأئمّه علیهم السلام : ص 115 ، مسکّن الفؤاد : ص 21 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 66 ح 1674 ؛ المناقب للخوارزمی : ص 374 ح 395 عن الجاحظ .
2- .کشف الغمّه : ج 3 ح 138 عن أحمد بن علیّ بن ثابت عن الإمام الجواد عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص80 ح66 .
3- .غرر الحکم : ج 5 ص 432 ح 9054 .
4- .الکافی : ج 1 ص 27 ح 29 عن مفضّل بن عمر ، تحف العقول : ص 356 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 269 ح 109 .
5- .الکافی : ج 1 ص 24 ح 20 عن أبی یعقوب البغدادی ، بحار الأنوار : ج 17 ص 210 ح 15.

ص: 163



ه - زمان شناسی
اشاره

ه زمان شناسیامام علی علیه السلام :مردم ، به زمانشان بیشتر شبیه اند تا به پدرانشان .

امام علی علیه السلام :در اهل شناخت بودنِ انسان ، همین بس که... زمان خود را بشناسد .

امام علی علیه السلام :هر کس با زمان دشمنی کند ، [زمان] بر زمینش می کوبد و هر کس تسلیم آن شود ، به سلامت نمی ماند .

امام صادق علیه السلام :شبهات (تردیدها) ، به کسی که زمان خود را بشناسد ، یورش نمی آورند .

امام هادی علیه السلام در پاسخ ابن سِکّیت که پرسیده بود : سبب برانگیخته شدن موسی علیه السلام با عصا ، ید بیضا و ابزار سحر ، و عیسی علیه السلام با ابزار طبابت ، و محمّد صلی الله علیه و آله با گفتار و خطابه چیست ؟ :خداوند ، هنگامی موسی علیه السلام را برانگیخت که جادو بر مردم عصر او غلبه داشت . از این رو ، برای آنان از جانب خداوند ، معجزه ای آورد که نظیر آن در توان آنان نبود ، تا با آن ، جادوی آنان را باطل سازد و حجّت را بر ایشان تمام نماید . و خداوند متعال ، عیسی علیه السلام را در زمانی به رسالت برانگیخت که در میان مردم ، بیماری های مُزمن پدید آمده بود ، مردم به طب نیاز داشتند و عیسی علیه السلام از جانب خداوند ، برای آنان معجزه ای آورد که نظیر آن ، نزد ایشان وجود نداشت . او مردگان را برای ایشان زنده می کرد ، و کور مادرزاد و مبتلا به پیسی را با اذن الهی شفا می داد و با این معجزات ، حجّت را بر آنان تمام می کرد . خداوند ، محمّد صلی الله علیه و آله را در زمانی به رسالت برانگیخت که خطابه و سخنوری و به گمانم امام علیه السلام افزود : و شعر (1) بر مردم عصر ایشان غلبه داشت . از این رو ، او از جانب خداوند ، برای ایشان موعظه ها و حکمت هایی آورد تا با آنها ، ادّعای آنان را باطل و حجّت را بر ایشان تمام نماید .

.

1- .این جمله ، از راوی است.

ص: 164

الإمام المهدیّ علیه السلام :وأَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارجِعوا فیها إلی رُواهِ حَدیثِنا ؛ فَإِنَّهُم حُجَّتی عَلَیکُم وأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیهِم . (1)

راجع : العلم والحکمه فیالکتاب والسنه: ص756 (القسم السابع / الفصل الثانی: آداب العالم / التوقّف عند الجهل).

.

1- .کمال الدین : ص 484 ح 4 ، الغیبه للطوسی : ص 290 ح 247 ، الاحتجاج : ج 2 ص 542 ح 344 ، الخرائج والجرائح : ج 3 ص 1114 ح 30 کلّها عن إسحاق بن یعقوب ، بحار الأنوار : ج 53 ص 181 ح 10 .

ص: 165

امام مهدی علیه السلام :امّا در رخدادهای پیش آمده ، به راویانِ احادیثِ ما مراجعه کنید ، که آنان ، حجّت من بر شمایند و من حجّت خدا بر آنانم .

ر . ک : علم و حکمت در قرآن و حدیث : ص 579 (بخش هفتم / فصل دوم : آداب دانشمند / توقّف هنگام ندانستن) .

.


ص: 166

. .


ص: 167

نقش زمان و مکان در تبلیغزمان شناسی و مکان شناسی ، مانند مخاطب شناسی ، از ارکان علمی تبلیغ شمرده می شوند . این ، بِدان معناست که بدون شناخت زمان و مکان ، مبلّغ نمی تواند برنامه ریزی صحیح و پاسخگویی مناسب به نیازهای تبلیغی داشته باشد ؛ زیرا همان طور که ظرفیت طبیعی و اکتسابی انسان ها متفاوت است و بدون در نظر گرفتن این تفاوت ها ، برنامه ریزی صحیح تبلیغی ممکن نیست ، مقتضیات تبلیغیِ زمان ها و مکان های مختلف نیز تفاوت دارند و بدون در نظر گرفتن زمان و مکان تبلیغ ، نمی توان برای تبلیغ سازنده ، برنامه ریزی کرد .

نقش زمان در تبلیغزمان شناسی ، این امکان را به برنامه ریزان تبلیغی می دهد که از زمان ، عقب نمانند و بر حسب مقتضیات آن ، ابزارها و شیوه های تبلیغی را متحوّل کنند . روش پیامبران بزرگ الهی در بهره گیری از ابزار تبلیغی مورد نیاز هر زمان ، برای برنامه ریزان و برنامه سازان تبلیغات اسلامی ، بسیار آموزنده است . در دورانی که جادوگری در جامعه حرف اوّل را در تبلیغات می زند ، مهم ترین ابزار تبلیغی موسی علیه السلام ، اژدها شدن عصا و ید بیضاست . در زمانی که مردم ، بیش از هر زمان دیگری به درمان دردهایشان نیاز دارند ، بزرگ ترین ابزار تبلیغاتی عیسی علیه السلام ، درمان

.


ص: 168

کردن بیماران غیر قابل علاج و زنده کردن مردگان است ، و در عصری که سخن ، بیشترین تأثیرگذاری فرهنگی را دارد ، بزرگ ترین ابزار تبلیغی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، قرآن است که معجزه ای کلامی است . 1 برنامه ریزان و برنامه سازان تبلیغات اسلامی در عصر حاضر نیز باید متناسب با مقتضیات زمان و در حدّ امکان ، از ابزارهای تبلیغاتی برتر برای سازندگی جامعه استفاده کنند . زمانی ، سخنرانی و کتاب و مسجد و منبر ، بهترین راه تبلیغ با بالاترین میزان تأثیرگذاری بود؛ ولی امروزه راه های تبلیغی دیگری (مانند : رادیو ، تلویزیون ، تئاتر ، سینما ، نشریات ، اینترنت ، محصولات رایانه ای وابزارهای جدید مخابراتی) نیز گشوده و فراهم شده که تأثیرگذاری آنها بر افراد و بخصوص بر نسل جوان ، بسیار است . از این رو، برنامه ریزی تبلیغات اسلامی باید متناسب با مقتضیات زمان ، متحوّل گردد ، چنان که باید با نوگرایی در شیوه ها و ابزارهای قدیم تبلیغ ، بر کارآیی و جاذبه آنها افزود . مثلاً مناظره ، یکی از شیوه های کهن تبلیغات است؛ امّا طرح کردن آن در قالب جدید «گفتگوی تمدّن ها» ، چنان مورد استقبال جامعه جهانی قرار گرفت که سال 2001 میلادی ، «سال گفتگوی تمدّن ها» نامیده شد . (1)

نقش مکان در تبلیغرعایت مقتضیات مکانی ، مانند رعایت مقتضیات زمانی ، برای موفّقیت تبلیغات ، ضروری است . برنامه های تبلیغی اسلامی در مساجد ، نماز جمعه و عیدهای فطر و قربان ، برنامه های تبلیغی حج ، ابلاغ پیام برائت از مشرکان در عرفات و مِنا ، ره نمودهای تبلیغاتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به فرستادگان ایشان برای تبلیغ و... ، نمونه های

.

1- .ر . ک : ص 163 ح 190 .

ص: 169

توجّه پیشوایان اسلام به نقش مکان در پیشبرد اهداف تبلیغی است .

نوگرایی در محتوای تبلیغنقش زمان و مکان ، منحصر به تحوّل و نوگرایی در ابزار و شیوه تبلیغ نیست؛ بلکه شامل محتوا و مضمون آن نیز می شود ؛ چرا که بسیاری از احکام اسلام ، تابع زمان و مکان خاص است . امام خمینی رحمه اللهدر این باره می فرماید : زمان و مکان ، دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند . مسئله ای که در قدیم ، دارای حکمی بوده است ، به ظاهر ، همان مسئله ، در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ، ممکن است حکم جدیدی پیدا کند ، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ، همان موضوع اوّل که از نظر ظاهر با قدیمْ فرقی نکرده است ، واقعا موضوع جدیدی شده است که قهرا حکم جدیدی می طلبد . (1) از این رو ، رشته تبلیغ ، نیاز به اجتهاد دارد و مبلّغ کامل ، کسی است که توان تطبیق محتوای تبلیغ خود را با احکامی که تابع شرایط خاص زمان و مکان اند ، داشته باشد . به همین دلیل ، مردم ، موظّف اند در رویدادهای جدید ، به دین شناسان آگاه به زمانْ رجوع کنند تا آنان با شناختی که از اسلام (بر اساس ره نمودهای پیامبرش واهل بیت علیهم السلام ) دارند و با در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان ، مردم را در شبهات و رویکردهای جدید اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی ، راه نمایی نمایند .

.

1- .الکافی ، ج 1 ، ص 472 ، ح 1 .

ص: 170

و زِیادَهُ العِلمِ عَلَی النُّطقِالإمام علیّ علیه السلام :یَنبَغی أن یَکونَ عِلمُ الرَّجُلِ زائِدا عَلی نُطقِهِ ، وعَقلُهُ غالِبا عَلی لِسانِهِ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَتَکَلَّم بِکُلِّ ما تَعلَمُ ، فَکَفی بِذلِکَ جَهلًا . (2)

ز الوُقوفُ عِندَ حَدِّ العِلمِالکتاب«وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئولًا» . (3)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :لا تُخبِر بِما لَم تُحِط بِهِ عِلما . (4)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرَأً عَرَفَ قَدرَهُ ، ولَم یَتَعَدَّ طَورَهُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن وَقَفَ عِندَ قَدرِهِ أکرَمَهُ النّاسُ . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَعَدّی حَدَّهُ أهانَهُ النّاسُ . (7)

الکافی عن زراره بن أعین :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام : ما حَقُّ اللّهِ عَلَی العِبادِ ؟ قالَ : أن یَقولوا ما یَعلَمونَ ، ویَقِفوا عِندَ ما لا یَعلَمونَ . (8)

.

1- .غرر الحکم : ج 6 ص 445 ح 10946 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 553 ح 10189 .
2- .غرر الحکم : ج 6 ص 266 ح 10187 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 518 ح 9398 .
3- .الإسراء : 36 .
4- .غرر الحکم : ج 6 ص 265 ح 10179 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 520 ح 9455 .
5- .المناقب للخوارزمی : ص 375 ح 395 عن أحمد بن أبی طاهر ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 16 ص 118 ، شرح ابن میثم علی المئه کلمه : ص 59 ، مطلوب کلّ طالب : ص 19 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 261 ح 4762 .
6- .غرر الحکم : ج 5 ص 333 ح 8617 ، عیون الحکم والمواعظ: ص 460 ح 8341 .
7- .غرر الحکم : ج 5 ص 333 ح 8618 .
8- .الکافی : ج 1 ص 43 ح 7 ، التوحید : ص 459 ح 27 وفیه «حجّه اللّه » بدل «حقّ اللّه » ، الأمالی للصدوق : ص 506 ح 701 ، منیه المرید : ص 215 ، روضه الواعظین : ص 513 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 113 ح 2 .

ص: 171

و فزونی علم بر گفتارامام علی علیه السلام :سزاوار است که دانش انسان ، بیش از گفتارش ، و عقلش مسلّط بر زبانش باشد .

امام علی علیه السلام :به هر چه می دانی ، زبان مگشا ، که این کار ، برای نادانی تو بس است .

ز درنگ در مرز علمقرآن«و چیزی را که بدان علم نداری ، دنبال مکن ؛ زیرا گوش و چشم و قلب ، همه مورد پرسش قرار خواهند گرفت» .

حدیثامام علی علیه السلام :از آنچه احاطه علمی بِدان نداری ، خبر مده .

امام علی علیه السلام :خداوند ، رحمت کند کسی را که اندازه خود را بشناسد و از حدّ خود ، تجاوز نکند !

امام علی علیه السلام :هر کس در اندازه خود توقّف کند ، مورد احترام مردم است .

امام علی علیه السلام :هر کس از حدّش در گذرد ، مورد اهانت مردم قرار می گیرد .

الکافی به نقل از زُراره بن اَعیَن :از امام باقر علیه السلام پرسیدم : حقّ خداوند بر بندگان چیست ؟ فرمود : «آنچه را می دانند ، بگویند و در باره هر آنچه نمی دانند ، درنگ کنند» .

.


ص: 172

4 / 2الخَصائِصُ الأَخلاقِیَّهُأ الإِخلاصُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ماِمن عَبدٍ یَخطُبُ خُطبَهً إلَا اللّهُ سائِلُهُ عَنها ما أرادَ بِها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، ما مِن خَطیبٍ إلّا عُرِضَت عَلَیهِ خُطبَتُهُ یَومَ القِیامَهِ ، وما أرادَ بِها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قامَ بِخُطبَهٍ لا یَلتَمِسُ بِها إلّا رِیاءً ، أوقَفَهُ اللّهُ عز و جل یَومَ القِیامَهِ مَوقِفَ رِیاءٍ وسُمعَهٍ . (3)

ب الشَّجاعَهُالکتاب«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَ لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ کَفَی بِاللَّهِ حَسِیبًا» . (4)

.

1- .الزهد لابن حنبل : ص 391 عن الحسن ، شعب الإیمان : ج 2 ص 287 ح 1787 ، کنز العمّال : ج 10 ص 192 ح 29012 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 530 ح 1162 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 55 ، أعلام الدین : ص 193 کلّها عن أبی ذر ؛ شعب الإیمان : ج 4 ص 250 ح 4968 عن عامر نحوه .
3- .مسند ابن حنبل : ج 5 ص 438 ح 16073 ، الثقات لابن حبّان : ج 3 ص 31 ، الطبقات الکبری : ج 7 ص 429 ، التاریخ الصغیر : ج 1 ص 188 کلّها عن بشیر بن عقربه الجهنی ، کنز العمّال : ج 3 ص 483 ح 7532 .
4- .الأحزاب : 39 .

ص: 173



الف - اخلاص

ب - شجاعت

4 / 2ویژگی های اخلاقیالف اخلاصپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر بنده ای خطابه ای ایراد کند ، خداوند [در قیامت] از او می پرسد که هدف او از خطابه چه بوده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابو ذر ! هیچ سخنرانی نیست ، مگر آن که روز قیامت ، سخنرانی اش و هدف او از آن سخنرانی ، به او نشان داده می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خطابه ای ایراد کند و تنها مقصودش ریا و خودنمایی باشد ، خداوند عز و جلروز قیامت ، او را در جایگاه ریا و سُمعه نگاه می دارد .

ب شجاعتقرآن«همان کسانی که پیام های خدا را ابلاغ می کنند و از او می ترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند ، و خدا برای حسابرسی کفایت می کند» .

.


ص: 174

«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» . (1)

راجع : یس : 13 27 .

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا أعرِفَنَّ (2) رَجُلاً مِنکُم عَلِمَ عِلما فَکَتَمَهُ فَرَقا (3) مِنَ النّاسِ . (4)

سنن ابن ماجه عن أبی سعید :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا یُحَقِّر أحَدُکُم نَفسَهُ . قالوا : یا رَسولَ اللّهِ ، کَیفَ یُحَقِّرُ أحَدُنا نَفسَهُ ؟ ! قالَ : یَری أمرا للّهِِ عَلَیهِ فیهِ مَقالٌ ثُمَّ لا یَقولُ فیهِ ، فَیَقولُ اللّهُ عز و جل لَهُ یَومَ القِیامَهِ : ما مَنَعَکَ أن تَقولَ فِیَّ کَذا وکَذا ؟فَیَقولُ : خَشیَهُ النّاسِ . فَیَقولُ : فَإِیّایَ کُنتَ أحَقَّ أن تَخشی ! (5)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یَمنَعَنَّ أحَدَکُم رَهبَهُ النّاسِ أن یَقولَ بِحَقٍّ إذا رَآهُ أو شَهِدَهُ ؛ فَإِنَّهُ لا یُقَرِّبُ مِن أجَلٍ ، ولا یُباعِدُ مِن رِزقٍ أن یَقولَ بِحَقٍّ ، أو یُذَکِّرَ بِعَظیمٍ . (6)

.

1- .المائده : 54 ، وراجع : یس : 13 27 .
2- .فی الطبعه المتداوله : «لأعرفنّ» ، وما اُثبتناه من «کنزالعمّال» .
3- .الفَرَق بالتحریک : الخوف (الصحاح : 4 ص 1541 «فرق») .
4- .تاریخ دمشق : ج 20 ص 377 عن أبی سعید الخدری ، کنز العمّال : ج 10 ص 217 ح 29152 وص 306 ح 29532 .
5- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص1328 ح4008 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص146 ح11699 ، السنن الکبری : ج 10 ص155 ح20184 کلاهما نحوه وکلّها عن أبی سعید الخدری ، کنز العمّال : ج 3 ص 69 ح 5534 ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 115 ح 34 عن أبی سعید الخدری نحوه .
6- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 102 ح 11474 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 162 ح 2804 وفیه «یذکّر بعظیم» بدل «شهده» ، مسند أبی یعلی : ج 2 ص 72 ح 1207 نحوه ، تفسیر ابن کثیر : ج 3 ص 128 کلّها عن أبی سعید الخدری ، کنز العمّال : ج 3 ص 75 ح 5567 ؛ تنبیه الخواطر : ج 1 ص 3 نحوه .

ص: 175

«ای کسانی که ایمان آورده اید ! هر کس از شما از دین خود برگردد ، به زودی ، خدا گروهی [دیگر] را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند ، با مؤمنان ، فروتن ، [و ]بر کافرانْ سرکش اند ، در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند . این ، فضل خداست . آن را به هر که بخواهد ، می دهد ، و خدا گشایشگرِ داناست» .

ر . ک : یس : آیه 13 27.

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس از شما دانشی را بداند ، امّا از ترس مردم ، کتمانش کند ، من هرگز او را نمی شناسم . (1)

سنن ابن ماجه به نقل از ابو سعید :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «هیچ یک از شما خود را کوچک نکند» . گفتند : ای پیامبر خدا ! چگونه ما خود را کوچک می کنیم ؟ ! فرمود : «کسی در کاری در می یابد که از ناحیه خداوند ، عهده دار سخن گفتن است ؛ امّا خاموش می مانَد . خداوند عز و جل در روز قیامت به او می فرماید : چه چیزْ مانع شد که در باره ام چنین و چنان بگویی ؟ . می گوید : ترس از مردم . خداوند می فرماید : سزاوارتر بود از من می ترسیدی !» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مبادا بیم از مردم ، کسی از شما را با دیدن و مشاهده حق ، از گفتن آن باز دارد ؛ زیرا گفتن حق یا یادآوری امر بزرگ (آخرت) ، نه مرگ را نزدیک می کند و نه روزی را دور می سازد .

.

1- .یعنی : از امّت من نیست و از شفاعت من بی بهره است.

ص: 176

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَمنَعَنَّ أحَدَکُم مَخافَهُ النّاسِ أن یَتَکَلَّمَ بِحَقٍّ إذا عَلِمَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله لِعُمّالِهِ إلَی الیَمَنِ :تَعَهَّدُوا النّاسَ بِالتَّذکِرَهِ وَالمَوعِظَهِ ، وأَتبِعُوا المَوعِظَهَ المَوعِظَهَ ، وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذی أنتُم إلَیهِ راجِعونَ ، ولا تَخافوا فِی اللّهِ لَومَهَ لائِمٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :قُلِ الحَقَّ ، ولا تَأخُذکَ فِی اللّهِ لَومَهُ لائِمٍ . (3)

الخصال عن أبی ذرّ رحمه الله :أوصانی رَسولُ اللّهِ بِسَبعٍ : أوصانی أن أنظُرَ إلی مَن هُوَ دونی ، ولا أنظُرَ إلی مَن هُوَ فَوقی ، وأَوصانی بِحُبِّ المَساکینِ وَالدُّنُوِّ مِنهُم ، وأَوصانی أن أقولَ الحَقَّ وإن کانَ مُرّا ، وأَوصانی أن أصِلَ رَحِمی وإن أدبَرَت ، وأَوصانی ألّا أخافَ فِی اللّهِ لَومَهَ لائِمٍ ، وأَوصانی أن أستَکثِرَ مِن قَولِ : «لا حَولَ ولا قُوَّهَ إلّا بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ» ؛ فَإِنَّها مِن کُنوزِ الجَنَّهِ . (4)

ج شَرحُ الصَّدرِالکتاب«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی * یَفْقَهُواْ قَوْلِی» . (5)

«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» . (6)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص182 ح11869 ، السنن الکبری : ج 10 ص 154 ح 20180 ، سنن الترمذی : ج 4 ص483 ح2191 ، سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1328 ح 4007 کلاهما نحوه وکلّها عن أبی سعید الخدری ، کنز العمّال : ج 3 ص 76 ح 5568 .
2- .اُسد الغابه : ج 3 ص 14 الرّقم 2494 ، الفردوس : ج 2 ص 44 ح 2252 نحوه وکلاهما عن عبید بن صخر بن لوذان ، کنز العمّال : ج 15 ص 857 ح 43410 .
3- .حلیه الأولیاء : ج 1 ص 241 عن ابن عمر .
4- .الخصال : ص 345 ح 12 ، بحارالأنوار : ج 70 ص 107 ح 3 ؛ مسند ابن حنبل : ج 8 ص 95 ح 21472 ، صحیح ابن حبّان : ج 2 ص 194 ح 449 ، المعجم الکبیر : ج 2 ص 156 ح 1649 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 16 ص 245 ح 44319 .
5- .طه : 25 28 .
6- .الشرح : 1 .

ص: 177



ج - سعه صدر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترس از مردم ، مانع شما نشود که با دانستن حق ، از گفتن آن امتناع کنید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به کارگزاران اعزامی به یمن :عهده دار تذکّر و اندرز مردم باشید و مدام ، اندرزشان دهید ، و از خدایی که به سوی او باز می گردید ، پروا کنید ، و در راه خدا از سرزنش ملامتگر نترسید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حق را بگو و در راه خدا ، از سرزنش ملامتگر ، ترسی به خود راه مده .

الخصال به نقل از ابو ذر :پیامبر صلی الله علیه و آله خدا مرا به هفت کار سفارش نمود : به من سفارش نمود که به پایین تر از خود بنگرم و به بالاتر از خود نظر نکنم ، و به دوست داشتن مستمندان و نزدیک شدن به آنان سفارش کرد ، و سفارش کرد که حق را هرچند تلخ باشد ، بگویم ، و سفارش نمود که با خویشاوندانم دید و بازدید داشته باشم ، هرچند آنان به من پشت کنند ، و سفارش نمود که در راه خدا از سرزنشِ هیچ سرزنش کننده ای نترسم ، و فراوان بگویم : «لا حول و لا قوّه إلّا باللّه العلیّ العظیم» ، که [این ذکر] از گنج های بهشت است .

ج سعه صدرقرآن«گفت : پروردگارا ! سینه ام را گشاده گردان ، و کارم را برای من آسان ساز ، و از زبانم گره بگشای تا سخنم را بفهمند» .

«آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم ؟» .

.


ص: 178

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أکثَرُ دُعائی ودُعاءِ الأَنبِیاءِ قَبلی بِعَرَفَهَ . . . : اللّهُمَّ اجعَل فی قَلبی نورا ، وفی سَمعی نورا ، وفی بَصَری نورا . اللّهُمَّ اشرَح لی صَدری ، ویَسِّر لی أمری . (1)

د الصِّدقُالإمام علیّ علیه السلام :إذا نَطَقتَ فَاصدُق . (2)

عنه علیه السلام :قَلَّما یُنصِفُکَ اللِّسانُ فی نَشرِ قَبیحٍ أو إحسانٍ . (3)

الکافی عن عمرو بن أبی المقدام :قالَ لی أبو جَعفَرٍ علیه السلام فی أوَّلِ دَخلَهٍ دَخَلتُ عَلَیهِ : تَعَلَّمُوا الصِّدقَ قَبلَ الحَدیثِ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَم یَبعَث نَبِیّا إلّا بِصِدقِ الحَدیثِ ، وأَداءِ الأَمانَهِ إلَی البَرِّ وَالفاجِرِ . (5)

مصباح الشریعه فیما نَسَبَهُ إلَی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام :أحسَنُ المَواعِظِ ما لا یُجاوِزُ القَولُ حَدَّ الصِّدقِ ، وَالفِعلُ حَدَّ الإِخلاصِ . (6)

.

1- .السنن الکبری : ج 5 ص 190 ح 9475 ، المصنف لابن أبی شیبه : ج 4 ص 473 ح 3 کلاهما عن عبد اللّه بن عبیده عن الإمام علیّ علیه السلام ، کنزالعمّال : ج 5 ص 190 ح 12567 .
2- .غرر الحکم : ج 3 ص 114 و 117 ح 3973 و 3989 وفیه «حدّثت» بدل «نطقت» ، عیون الحکم والمواعظ : ص 133 ح 2997 .
3- .الکافی : ج 8 ص 23 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام ، غررالحکم : ج 4 ص 495 ح 6724 ، عیون الحکم والمواعظ : ح 369 ح6219 ؛ دستور معالم الحکم : ص 24 .
4- .الکافی : ج 2 ص 104 ح 4 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 188 ، بحار الأنوار : ج 71 ص 3 ح 4 .
5- .الکافی : ج 2 ص 104 ح 1 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 188 کلاهما عن الحسین بن أبی العلاء ، مشکاه الأنوار : ص 96 ح 213 بزیاده «فإنّ الأمانه مؤدّاه» بعد «أداء الأمانه» ، بحار الأنوار : ج 71 ص 2 ح 1 .
6- .مصباح الشریعه : ص 395 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 84 ح 53 .

ص: 179



د - راستگویی

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین دعای من و دعای پیامبرانِ پیش از من در عَرَفه ، این دعاست : «... خدایا ! در دلم و گوشم و چشمم ، نور قرار بده . خدایا ! به من شرح صدر (1) بده و کارم را آسان کن» .

د راستگوییامام علی علیه السلام :هر گاه سخن می گویی ، راست بگو .

امام علی علیه السلام :چه کم است که زبانت در انتشار بدی یا نیکی ، انصاف دهد !

الکافی به نقل از عمرو بن ابی مِقدام :امام باقر علیه السلام در نخستین ورودم به محضرش به من فرمود : «پیش از سخن گفتن ، راستگویی را بیاموزید» .

امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل هیچ پیامبری را به رسالت برنینگیخت ، مگر [با سفارش] به راستگویی و ادای امانت به نیکوکار یا بدکار .

مصباح الشریعه در حدیثی که به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است :بالاترینِ اندرزها آن است که سخن ، از مرز راستگویی ، و عمل ، از مرز اخلاص ، فراتر نرود .

.

1- .شرح صدر : گشادگی و فَراخی سینه ؛ قدرت تحمّل ؛ طاقت معنوی ؛ نَستوهی ؛ ظرفیت و گنجایش روحی ؛ توان روحی خداداد برای تحمّل سختی ها و مخالفت ها ؛ سِعه صدر ؛ روحیّه.

ص: 180

ه الصَّبرُالکتاب«فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَی وَ هُوَ مَکْظُومٌ» . (1)

«فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُواْ إِلَّا سَاعَهً مِّن نَّهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ » . (2)

«وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُواْ وَ کَانُواْ بِایَاتِنَا یُوقِنُونَ» . (3)

«یَابُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَی مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» . (4)

«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ» . (5)

«وَ اصْبِرْ وَ مَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ» . (6)

«وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَی مَا کُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّی أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَکَ مِن نَّبَإِیْ الْمُرْسَلِینَ» . (7)

راجع : المائده : 41 ، یونس : 65 ، الأعراف : 60 و 61 67 .

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله لَمَّا اتُّهِمَ بِأَنَّهُ لَم یَعدِل فِی القِسمَهِ :فَمَن یَعدِلُ إذا إذا لَم یَعدِلِ اللّهُ ورَسولُهُ ؟! رَحِمَ اللّهُ موسی ! قَد اُوذِیَ بِأَکثَرَ مِن هذا فَصَبَرَ . (8)

.

1- .القلم : 48 .
2- .الأحقاف : 35 .
3- .السجده : 24 .
4- .لقمان : 17 .
5- .الروم : 60 .
6- .النحل : 127 .
7- .الأنعام : 34 .
8- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1148 ح 2981 ، صحیح مسلم : ج 2 ص 739 ح 140 ، صحیح ابن حبّان : ج 11 ص 160 ح 4829 کلّها عن عبداللّه ، کنزالعمّال : ج 11 ص 505 ح 32362 ؛ تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 92 ح 72 نحوه ، بحارالأنوار : ج 21 ص 178 ح 13 .

ص: 181



ه - شکیبایی

ه شکیباییقرآن«پس در [امتثال] حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند همدم ماهی (یونس) مباش ، آن گاه که اندوه زده ندا در داد» .

«پس همان گونه که پیامبرانِ نستوه ، شکیبایی کردند ، شکیبایی کن و برای آنان ، شتاب زدگی به خرج مده . روزی که آنچه را وعده داده می شوند ، بنگرند ، گویی که آنان ، جز ساعتی از روز را [در دنیا ]نمانده اند . [این ]ابلاغی است . پس آیا جز مردم نافرمان ، هلاکت خواهند یافت؟» .

«و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند ، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می کردند» .

«ای پسرک من ! نماز را برپای دار ، و به کار پسندیده وا دار ، و از کار ناپسند باز دار ، و بر آسیبی که بر تو وارد آمده است ، شکیبا باش . این، [حکایت کننده] از عزم در امور است» .

«پس شکیبایی کن، که وعده خدا حق است ، و زنهار تا کسانی که یقین ندارند ، تو را به سَبُک سری وا ندارند!» .

«و شکیبایی کن و شکیبایی تو ، جز به [توفیق] خدا نیست ، و بر آنان اندوه مخور ، و از آنچه نیرنگ می کنند ، دل ، تنگ مدار» .

«و پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند ؛ ولی بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند ، شکیبایی کردند تا یاری ما به آنان رسید ، و برای کلمات خدا هیچ تغییر دهنده ای نیست ، و مسلّما اخبار پیامبران به تو رسیده است» .

ر . ک : مائده : آیه 41 ، یونس : آیه 65 ، اعراف : آیه 61 67 .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که گفته شد ایشان در تقسیم [غنائم] به قسط ، رفتار نمی کند :اگر خداوند و پیامبرش به عدالت رفتار نمی کنند ، پس چه کسی عدالت می ورزد ؟! خداوند ، رحمت کند موسی را که بیشتر از این ، آزار دید ؛ امّا شکیبایی پیشه کرد !

.


ص: 182

الشفا عن عائشه فی ذِکرِ خَصائِصِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ولَقَد کُنتُ أبکی لَهُ رَحمَهً مِمّا أری بِهِ ... وأَقولُ : نَفسی لَکَ الفِداءُ ، لَو تَبَلَّغتَ مِنَ الدُّنیا بِما یَقوتُکَ! فَیَقولُ : یا عائِشَهُ مالی وللدنیا؟ إخوانی مِن اُولِی العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ صَبَروا عَلی ما هُوَ أشَدُّ مِن هذا ، فَمَضَوا عَلی حالِهِم ، فَقَدِموا عَلی رَبِّهِم ، فَأَکرَمَ مَآبَهُم ، وأَجزَلَ ثَوابَهُم . فَأَجِدُنی أستَحیی إن تَرَفَّهتُ فی مَعیشَتی أن یُقَصَّرَ بی غَدا دونَهُم ؛ وما مِن شَیءٍ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ اللُّحوقِ بِإِخوانی وأَخِلّائی . قالَت : فَما أقامَ بَعدُ إلّا شَهرا حَتّی تُوُفِّیَ صلی الله علیه و آله . (1)

الإمام علیّ علیه السلام فی خُطبَهِ الجُمُعَهِ :... ونَشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، أرسَلَهُ بِالحَقِّ داعِیا إلَی الحَقِّ ، وشاهِدا عَلَی الخَلقِ ، فَبَلَّغَ رِسالاتِ رَبِّهِ کَما أمَرَهُ ... ونَصَحَ لَهُ فی عِبادِهِ صابِراً مُحتَسِبا . (2)

الإمام الصادق علیه السلام فی خُطبَهٍ لَهُ :فَبَلَّغَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ما اُرسِلَ بِهِ ، وصَدَعَ بِما اُمِرَ ، وأَدّی ما حُمِّلَ مِن أثقالِ النُّبُوَّهِ ، وصَبَرَ لِرَبِّهِ . (3)

الإمام الباقر علیه السلام :أبَی اللّهُ عز و جل أن یُطلِعَ عَلی عِلمِهِ إلّا ممتَحَنا لِلإِیمانِ بِهِ ، کَما قَضی عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَصبِرَ عَلی أذی قَومِهِ ، ولا یُجاهِدَهُم إلّا بِأَمرِهِ ، فَکَم مِنِ اکتِتامٍ قَدِ اکتَتَمَ بِهِ ؛ حَتّی قیلَ لَهُ : «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» (4) . وَایمُ اللّهِ أن لَو صَدَعَ قَبلَ ذلِکَ لَکانَ آمِناً ، ولکِنَّهُ إنَّما نَظَرَ فِی الطّاعَهِ ، وخافَ الخِلافَ فَلِذلِکَ ؛ کَفَّ . (5)

.

1- .الشفا : ج 1 ص 143 ، تفسیر الثعالبی : ج 5 ص 332 ؛ تنبیه الخواطر : ج 1 ص 102 کلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج 73 ص 209 .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 428 ح 1263 ، مصباح المتهجّد : ص 381 ح 508 عن زید بن وهب ، بحارالأنوار : ج 89 ص 237 ؛ جواهر المطالب : ج 1 ص 318 .
3- .الکافی : ج 1 ص 445 ح 17 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 369 ح 80 .
4- .الحجر : 94 .
5- .الکافی : ج 1 ص 243 ح 1 عن الحسن بن العباس بن الحریش عن الإمام الجواد عن الإمام الصادق علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 13 ص 398 ح 4 .

ص: 183

الشفا به نقل از عایشه ، در توصیف ویژگی های پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من برای [رنج های ]پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می گریستم... و می گفتم : جانم فدایت ! ای کاش از دنیا به آنچه نیاز داری ، بهره مند می شدی ! می فرمود : «ای عایشه ! برادرانم از پیامبران اولو العزم ، بر دشواری هایی سخت تر از این ، شکیبایی کردند و بر همین حال ، زندگی شان را به پایان بردند و به بارگاه پروردگارشان وارد شدند ، و خداوند ، بازگشتشان را گرامی داشت و پاداششان را کامل پرداخت . من شرم دارم که در اثر رفاه طلبی در زندگی ام ، در روز قیامت ، مقامی فروتر از آنان بیابم ، و هیچ چیز در نظرم ، از ملحق شدن به برادران و دوستانم ، محبوب تر نیست» . پیامبر صلی الله علیه و آله پس از آن ، ماهی دیگر را به پایان نرسانده ، از دنیا رحلت نمود .

امام علی علیه السلام در خطبه نماز جمعه :گواهی می دهیم که محمّد ، بنده و فرستاده خداوند است ، که او را بر اساس حقیقت برای دعوت مردم به حق فرستاده و او را گواه بر آنان قرار داده است ، و او هم پیام های پروردگارش را همان گونه که به او فرمان داده بود ، ابلاغ کرد... و شکیبا برای خداوند ، در باره بندگان او ، خیرخواهی نمود .

امام صادق علیه السلام در خطبه ای از ایشان :پس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آنچه را بِدان فرستاده شده بود ، ابلاغ کرد و آنچه را فرمان داشت ، آشکار ساخت و بارهای رسالت را که به دوش داشت ، به سرمنزل رساند و برای پروردگارش شکیبایی نمود .

امام باقر علیه السلام :خداوند عز و جل از این که کسی را از دانش خود آگاه سازد ، ابا دارد ، جز آن کس که با «ایمان به او» آزموده شده باشد ، چنان که به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حکم کرد که بر آزار قومش شکیبایی کند و جز به فرمان او ، با آنان ، جهاد ننماید . پس بَسا مواردی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به سبب دستور الهی ، پنهانکاری کرد تا آن که به او گفته شد : «پس آنچه را بِدان مأموری ، آشکار کن و از مشرکان ، روی برتاب» و سوگند به خدا اگر پیش از نزول این آیه ، رسالتش را آشکار می ساخت ، همچنان ایمان آورنده بود ؛ امّا او به اطاعت الهی در نگریست و از مخالفت ترسید و بدین جهت ، از آشکار ساختن آن ، اجتناب کرد .

.


ص: 184

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ یُوشَعَ بنَ نونَ قامَ بِالأَمرِ بَعدَ موسی صابِرا مِنَ الطَّواغیتِ عَلَی اللَأواءِ (1) وَالضَّرّاءِ وَالجَهدِ وَالبَلاءِ ، حَتّی مَضی مِنهُم ثَلاثُ طَواغیتَ ، فَقَوِیَ بَعدَهُم أمرُهُ . (2)

و الاِستِقامَهُالکتاب«فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ قُلْ ءَامَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّهَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ» . (3)

«فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَن تَابَ مَعَکَ وَ لَا تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» . (4)

الحدیثالسّیره النّبویّه لابن هشام عن ابن إسحاق فی ذِکرِ مُواجَهَهِ مُشرِکی قُرَیشٍ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فی بِدایَهِ الدَّعوَهِ :قالوا : یا أبا طالِبٍ ، إنَّ ابنَ أخیکَ قَد سَبَّ آلِهَتَنا ، وعابَ دینَنا ، وسَفَّهَ أحلامَنا ، وضَلَّلَ آباءَنا ؛ فَإِمّا أن تَکُفَّهُ عَنّا ، وإمّا أن تُخَلِّیَ بَینَنا وبَینَهُ ؛ فَإِنَّکَ عَلی مِثلِ ما نَحنُ عَلَیهِ مِن خِلافِهِ فَنَکفیکَهُ . فَقالَ لَهُم أبو طالِبٍ قَولاً رَفیقاً ، ورَدَّهُم رَدّا جَمیلاً ، فَانصَرَفوا عَنهُ . ومَضی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلی ما هُوَ عَلَیهِ ؛ یُظهِرُ دینَ اللّهِ ویَدعو إلَیهِ ، ثُمَّ شَرَی (5) الأَمرُ بَینَهُ وبَینَهُم حَتّی تَباعَدَ الرِّجالُ وَتَضاغَنوا ، وأَکثَرَت قُرَیشٌ ذِکرَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَها ، فَتَذامَروا فیهِ ، وحَضَّ بَعضُهُم بَعضاً عَلَیهِ . ثُمَّ إنَّهُم مَشَوا إلی أبی طالِبٍ مَرَّهً اُخری ، فَقالوا لَهُ : یا أبا طالِبٍ ، إنَّ لَکَ سِنّا وشَرَفا ومَنزِلَهً فینا ، وإنّا قَدِ استَنهَیناکَ مِنِ ابنِ أخیکَ فَلَم تَنهَهُ عَنّا ، وإنّا وَاللّهِ لا نَصبِرُ عَلی هذا مِن شَتمِ آبائِنا ، وتَسفیهِ أحلامِنا ، وعَیبِ آلِهَتِنا ، حَتّی تَکُفَّهُ عَنّا ، أو نُنازِلَهُ وإیّاکَ فی ذلِکَ حَتّی یَهلِکَ أحَدُ الفَریقَینِ . . . إنَّ قُرَیشا حینَ قالوا لِأَبی طالِبٍ هذِهِ المَقالَهَ ، بَعَثَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ لَهُ : یَا بنَ أخی ، إنَّ قَومَکَ قَد جاؤونی ، فَقالوا لی کَذا وکَذا... فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا عَمِّ، وَاللّهِ لَو وَضَعُوا الشَّمسَ فی یَمینی وَالقَمَرَ فی یَساری عَلی أن أترُکَ هذَا الأَمرَ حَتّی یُظهِرَهُ اللّهُ أو أهلِکَ فیهِ ، ما تَرَکتُهُ . قالَ : ثُمَّ استَعبَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَبَکی ، ثُمَّ قامَ ، فَلَمّا وَلّی ناداهُ أبو طالِبٍ ، فَقالَ : أقبِل یَا بنَ أخی . قالَ : فَأَقبَلَ عَلَیهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : اِذهَب یَا بنَ أخی فَقُل ما أحبَبتَ ، فَوَاللّهِ لا اُسلِمُکَ لِشَیءٍ أبَدا . (6)

.

1- .اللَأْواء : الشدّه وضِیق المعیشه (النهایه : 4 ص 221 «لأو») .
2- .کمال الدین : ص 154 ح 17 ، قصص الأنبیاء للراوندی : ص 179 ح 207 کلاهما عن محمّد بن عماره ، بحار الأنوار : ج 13 ص 445 ح 10 .
3- .الشوری : 15 .
4- .هود : 112 .
5- .شَرَی : أی عَظُمَ وتَفاقَمَ (لسان العرب : ج 14 ص 430 «شری») .
6- .السیره النبویّه لابن هشام : ج 1 ص 283 ، تاریخ الطبری : ج 2 ص 325 نحوه ، الکامل فی التاریخ : ج 1 ص 489 ؛ تفسیر القمی : ج 2 ص 228 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 58 کلاهما نحوه ، بحارالأنوار : ج 35 ص 86 ح 31 .

ص: 185



و - پایداری

امام صادق علیه السلام :یوشع بن نون ، پس از موسی[ علیه السلام ] ، زمام کار را به دست گرفت و بر تنگ گرفتن ، سختی ، و رنج و بلای طاغوت ها شکیبایی کرد ، تا آن که سه طاغوت از پیِ هم گذشتند و کار او پس از آنان ، قوّت گرفت .

و پایداریقرآن«بنا بر این ، به دعوت بپرداز ، و همان گونه که مأموری ، ایستادگی کن ، و از هوس های آنان پیروی مکن ، و بگو : «به هر کتابی که خدا نازل کرده است ، ایمان آوردم و مأمورم شده ام که میان شما عدالت کنم . خدا ، پروردگار ما و پروردگار شماست . اعمال ما ازآنِ ما ، و اعمال شما ازآنِ شماست . میان ما و شما خصومتی نیست . خدا میان ما را جمع می کند و فرجام ، به سوی اوست» .

«پس همان گونه که دستور یافته ای ، ایستادگی کن ، و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] ، و طغیان مکنید که او به آنچه انجام می دهید ، بیناست» .

حدیثالسیره النبویّه، ابن هشام به نقل از ابن اسحاق ، در بیانِ رو به رو شدن مشرکان قریش با پیامبر صلی الله علیه و آله در آغاز دعوت :گفتند: ای ابو طالب! برادرزاده ات، به خدایان ما دشنام می دهد و دین ما را نکوهش می کند و ما را در خِرَد ، سفیه می شمارد و پدران ما را گم راه می داند . یا او را از این کارها باز دار ، یا سدّ راه ما و او نشو که تو نیز همچون ما با او مخالفی . پس بگذار ما شرّ او را از سر تو کوتاه کنیم . ابو طالب با ملایمت با آنان سخن گفت و با نرمی و خوشی به آنها پاسخ داد . آنان باز گشتند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله همچنان کار خود را پی گرفت . او آشکارا از دین خدا دم می زد و مردم را به آن فرا می خواند . کار میان او و قریش بالا گرفت ، تا بدان جا که مردم از هم فاصله گرفتند و نسبت به هم کینه توز شدند ؛ و قریش ، فراوان از پیامبر خدا صحبت می کردند [و او را عامل این حوادث می دانستند] و خشم خود را نسبت به او ابراز نموده ، یکدیگر را علیه ایشان تشویق می کردند . تا آن که آنان برای بار دوم نزد ابو طالب آمدند و به او گفتند : ای ابو طالب ! تو نزد ما از نظر سن ، شرافت و مقام ، محترمی و ما پیش از این ، از تو خواستیم که مانع برادرزاده ات شوی ؛ امّا تو مانع او نشدی و سوگند به خدا ، دیگر ما دشنام گویی به پدرانمان ، سفیه دانستن خردهایمان و نکوهش خدایانمان را تحمّل نمی کنیم ، مگر آن که او را باز داری ، یا آن که او و تو را به کارزار می کشانیم تا سرانجام ، یک گروه نابود شود... ! هنگامی که قریشْ این سخنان را به ابو طالب گفتند ، ابو طالب ، در پی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرستاد و به او گفت : ای برادرزاده ! قومت نزد من آمدند و به من ، چنین و چنان گفتند... . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به وی فرمود : «ای عمو ! سوگند به خدا ، اگر خورشید را در دست راستم ، و ماه را در دست چپم بگذارند تا این کار را رها کنم، آن را تا بِدان جا که یا خداوند ، این دین را پیروز کند و یا من در این راه کشته شوم ، رها نخواهم کرد» . آن گاه اشک های پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جاری شد و گریست . سپس از جا برخاست . هنگامی که خواست برود ، ابو طالب صدایش کرد و گفت : ای برادرزاده ! پیش آی . پیامبر خدا به طرف او رفت . آن گاه گفت : برادرزاده ام ! برو و هر چه دوست داری ، بگو که به خدا سوگند هرگز تو را در برابر هیچ چیزی تسلیم نخواهم کرد .

.


ص: 186

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما اُوذِیَ أحَدٌ مِثلَ ما اُوذیتُ فِی اللّهِ . (1)

.

1- .حلیه الأولیاء : ج 6 ص 333 عن أنس ، تفسیر الفخر الرّازی : ج 4 ص 172 وفیه «ما اُوذیَ نبیٌ مثلَ ما اُوذیتْ» ، کنزالعمّال : ج 3 ص 130 ح 5818 ؛ التمحیص : ص 4 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 327 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 3 ص 247 وفیهما «ما اُوذیَ نبیٌ مثلَ ما اُوذیت» ، بحارالأنوار : ج 39 ص 56 .

ص: 187

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس بدان گونه که من در راه خدا آزار شده ام ، آزار ندیده است .

.


ص: 188

عنه صلی الله علیه و آله :لَقَد اُخِفتُ فِی اللّهِ وما یُخافُ أحَدٌ . ولَقَد اُوذیتُ فِی اللّهِ وما یُؤذی أحَدٌ . ولَقَد أتَت عَلَیَّ ثَلاثونَ مِن یَومٍ ولَیلَهٍ وما لی ولِبِلالٍ طَعامٌ یَأکُلُهُ ذو کَبِدٍ إلّا شَیءٌ یُواریهِ إبطُ بِلالٍ ! (1)

الطّبقات الکبری عن إسماعیل بن عیّاش :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أصبَرَ النّاسِ عَلی أوزارِ النّاسِ . (2)

صحیح ابن خزیمه عن طارق المحاربیّ :رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ فی سُوقِ ذِی المَجازِ وعَلَیهِ حُلَّهٌ حَمراءُ ، وهُوَ یَقولُ : «یا أیُّهَا النّاسُ ، قولوا : لا إلهَ إلَا اللّهُ تُفلِحوا» ، ورَجُلٌ یَرمیهِ بِالحِجارَهِ وقَد أدمی کَعبَیهِ وعُرقُوبَیهِ (3) ، وهُوَ یَقولُ : یا أیُّها النّاسُ ، لا تُطیعوهُ فَإِنَّهُ کَذّابٌ ! فَقُلتُ : مَن هذا ؟ قالوا : غُلامُ بَنی عَبدِ المُطَّلِبِ . فَقُلتُ : مَن هذَا الَّذی یَتبَعُهُ یَرمیهِ بِالحِجارَهِ ؟ قالوا : هذا عَبدُ العُزّی أبو لَهَبٍ . (4)

المعجم الکبیر عن منیب الأزدی :رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِی الجاهِلِیَّهِ وهُوَ یَقولُ لِلنّاسِ : قُولوا : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» تُفلِحوا ، فَمِنهُم مَن تَفَلَ فی وَجهِهِ ، ومِنهُم مَن حَثا عَلَیهِ التُّرابَ ، ومِنهُم مَن سَبَّهُ ، حَتَّی انتَصَفَ النَّهارُ ، فَأَقبَلَت جارِیَهٌ بِعُسٍّ مِن ماءٍ فَغَسَلَ وَجهَهُ أو یَدَیهِ وقالَ : یا بُنَیَّهُ ، لا تَخشَی عَلی أبیکِ عَیلَهً ولا ذِلَّهً . فَقُلتُ : مَن هذِهِ ؟ قالوا : زَینَبُ بِنتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وهِیَ جارِیَهٌ وَضیئَهٌ . (5)

.

1- .سنن الترمذی¨: 4 ص645 ح2472، سنن ابن ماجه: 1 ص54 ح151 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص242 ح12213 ، وفی الأخیرین «ثلاثه» بدل «ثلاثون» وکلّها عن أنس ، کنزالعمّال : ج 6 ص 491 ح 16678 .
2- .الطبقات الکبری : ج 1 ص 378 ، سبل الهدی والرشاد : ج 1 ص 477 وفیه «أقذار» بدل «أوزار» ، کنز العمّال : ج 7 ص 1781835 .
3- .العُرْقُوب : عَصَبٌ مُوَثق خلف الکعبین (المصباح المنیر : ص 405 «عرقب») .
4- .صحیح ابن خزیمه: ج 1 ص82 ح159 ، سنن الدار قطنی: ج 3 ص 44 ح 186 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 21 ح 19026 عن ربیعه بن عباد وکلاهما نحوه ، کنزالعمّال : ج 12 ص 449 ح 35538 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 1 ص 56 نحوه ، بحارالأنوار : ج 18 ص 202 .
5- .المعجم الکبیر : ج 20 ص 343 ح 805 ، التاریخ الکبیر : ج 8 ص 14 الرقم 1977 ، تاریخ دمشق : ج 57 ص 188 ، اُسد الغابه : ج 5 ص 264 الرقم 5131 ، الإصابه : ج 6 ص 179 الرقم 8268 کلّها نحوه ، کنزالعمّال : ج 12 ص 451 ح 35541 .

ص: 189

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در حالی در راه خدا ترسانده شدم که هیچ کس ، چنان ترسانده نشده بود ، و در راه خدا آزاری دیدم که هیچ کس ندیده بود و گاهی بر من سی شب و روز گذشت ، در حالی که من و بلال ، خوراکی که یک نفر بخورد ، جز آن مقدار اندک که می شد زیر بغل بلال پنهان کرد ، نداشتیم .

الطبقات الکبری به نقل از اسماعیل بن عیّاش :پیامبر خدا بر مشکلات مردم ، از همه بردبارتر بود .

صحیح ابن خزیمه به نقل از طارق مُحاربی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را در حالی دیدم که جامه ای سرخ فام برتن داشت و از بازار ذو المجاز می گذشت و می فرمود : «ای مردم ! بگویید : خدایی جز خدای یکتا نیست تا رستگار شوید» . در این هنگام ، مردی به سوی پیامبر صلی الله علیه و آله سنگ پرتاب کرد و استخوان قوزک و پیِ پاشنه پای ایشان را خونین کرد و در این حال می گفت : ای مردم ! از او پیروی نکنید که دروغگوست ! من [که تا آن روز ، پیامبر را نمی شناختم] گفتم : این شخص کیست ؟ گفتند : جوانی از فرزندان عبد المطّلب است . گفتم : این شخص که او را دنبال کرده است و به او سنگ پرتاپ می کند ، کیست ؟ گفتند : این ، عبد العزّی ابو لهب [پسر عبد المطّلب] است .

المعجم الکبیر به نقل از مُنیب اَزْدی :در دوران جاهلیت ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که خطاب به مردم می گفت : «بگویید : خدایی جز خدای یکتا نیست تا رستگار شوید» . برخی بر چهره ایشان آب دهان انداختند ، برخی بر روی ایشان ، خاک ریختند و برخی ، او را دشنام می دادند ، تا آن که روز به نیمه رسید . آن گاه دخترکی با یک کاسه بزرگ آب ، نزد او آمد و پیامبر خدا ، چهره و دستان خود را شست و گفت : «دخترکم ! از تنگ دستی و بی کسی پدرت ، بیمی به خود راه مده» . پرسیدم : این زن کیست ؟ گفتند : زینب ، دختر پیامبر خداست . و او دختری زیبا بود .

.


ص: 190

صحیح البخاری عن عبد اللّه :کَأَنّی أنظُرُ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَحکی نَبِیّا مِنَ الأَنبِیاءِ ، ضَرَبَهُ قَومُهُ فَأَدمَوهُ ، وهُو یَمسَحُ الدَّمَ عَن وَجهِهِ ویَقولُ : اللّهُمَّ اغفِر لِقَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ ! (1)

ز النُّصحُالکتاب«أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ» . (2)

«أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» . (3)

«فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَقَالَ یَاقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَهَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِن لَاتُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ» . (4)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام فی ذِکرِ فَضیلَهِ الرَّسولِ الکَریمِ :بَعَثَهُ وَالنّاسُ ضُلّالٌ فی حَیرَهٍ ، وحاطِبونَ فی فِتنَهٍ . . . فَبالَغَ صلی الله علیه و آله فِی النَّصیحَهِ ، ومَضی عَلَی الطَّریقَهِ ، ودَعا إلَی الحِکمَهِ وَالمَوعِظَهِ الحَسَنَهِ . (5)

.

1- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1282 ح 3290 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1417 ح 1792 ، سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1335 ح 4025 وراجع : الإقبال : ج 1 ص 385 وبحارالأنوار : ج 98 ص 167 .
2- .الأعراف : 68 .
3- .الأعراف : 62 .
4- .الأعراف : 79 .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 95 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 219 ح 51 .

ص: 191



ز - خیرخواهی

صحیح البخاری به نقل از عبد اللّه :گویی پیامبر صلی الله علیه و آله را می بینم که چون دیگر پیامبران ، از طرف قومش مضروب و خونین می شود و او در حالی که خون از چهره خویش پاک می کند ، می گوید : «خدایا ! قوم مرا ببخش که ناآگاه اند» .

ز خیرخواهیقرآن«پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و برای شما خیرخواهی امینم» .

«پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و اندرزتان می دهم ، و چیزهایی از خدا می دانم که [شما ]نمی دانید» .

«پس [صالح] از ایشان روی برتافت و گفت : ای قوم من ! به راستی ، من پیام پروردگارم را به شما رساندم و خیر شما را خواستم ؛ ولی شما خیرخواهان را دوست نمی دارید» .

حدیثامام علی علیه السلام در بیان فضیلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[خداوند،] زمانی او را به رسالت برانگیخت که مردم ، در سرگردانی ، گم راه و در فتنه ، غرق بودند... . خیرخواهی را به نهایت رساند و در مسیر راست ، ره پیمود و [مردم را] به حکمت و اندرز نیکو فرا خواند .

.


ص: 192

ح الرِّفقُالکتاب«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» . (1)

«اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی * فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی » . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَسِّروا ولا تُعَسِّروا ، وسَکِّنوا ولا تُنَفِّروا . (3)

صحیح مسلم عن أبی موسی :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا بَعَثَ أحَدا مِن أصحابِهِ فی بَعضِ أمرِهِ قالَ : بَشِّروا ولا تُنَفِّروا ، ویَسِّروا ولا تُعَسِّروا . (4)

صحیح مسلم عن أبی برده عن أبیه :بَعَثَنی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ومُعاذا إلَی الیَمَنِ ، فَقالَ : اُدعُوَا النّاسَ ، وبَشِّرا ولا تُنَفِّرا ، ویَسِّرا ولا تُعَسِّرا . (5)

صحیح البخاری عن أبی برده عن أبیه :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله بَعَثَ مُعاذا وأَبا موسی إلَی الیَمَنِ ، قالَ : یَسِّرا ولا تُعَسِّرا ، وبَشِّرا ولا تُنَفِّرا ، وتَطاوَعا ولا تَختَلِفا . (6)

.

1- .آل عمران : 159 .
2- .طه : 43 و 44 .
3- .صحیح البخاری : ج 5 ص 2269 ح 5774 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1359 ح 8 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 263 ح 12335 ، مسند أبی یعلی : ج 4 ص 173 ح 4157 کلّها عن أنس بن مالک ، کنز العمّال : ج 3 ص49 ح5429 ؛ رسائل الشریف المرتضی : ج 2 ص 246 وفیه «أسکنو» بدل «سکنوا» ، عوالی اللآلی : ج 1 ص 381 ح 5 وفیه «بشّروا» بدل «سکّنوا» .
4- .صحیح مسلم : ج 3 ص1358 ح6 ، سنن أبی داود : ج 4 ص260 ح4835 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص139 ح19589 ، کنزالعمّال : ج 7 ص 94 ح 18127 .
5- .صحیح مسلم : ج 3 ص 1587 ح 71 ، صحیح ابن حبّان : ج 12 ص 197 ح 5376 ، السنن الکبری : ج 8 ص 506 ح 17363 کلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 3 ص 29 ح 5306 .
6- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1104 ح 2873 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1359 ح 7 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 165 ح 19719 ، السنن الکبری : ج 10 ص 147 ح 20150 ، کنز العمّال : ج 3 ص 33 ح 5326 .

ص: 193



ح - مُدارا

ح مُداراقرآن«پس به [برکت] رحمت الهی ، با آنان نرم خو شدی ، و اگر تندخو و سخت دل بودی ، قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند . پس ، از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه ، و در کار[ها] با آنان مشورت کن ، و چون تصمیم گرفتی ، بر خدا توکّل کن ؛ زیرا خداوند ، توکّل کنندگان را دوست می دارد» .

«به سوی فرعون بروید که او به سرکشی برخاسته است و با او سخنی نرم گویید ، شاید که پند پذیرد یا بترسد» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم :آسان بگیرید و سختگیری نکنید ، و آرامش دهید و بیزاری ایجاد نکنید .

صحیح مسلم به نقل از ابو موسی [اشعری] :هر گاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی از اصحاب خود را پی کاری می فرستاد ، می فرمود : «[به مردم ]بشارت دهید و بیزاری ایجاد نکنید ، و آسان بگیرید و سختگیری نکنید» .

صحیح مسلم به نقل از ابو بُرده، از پدرش :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله من و معاذ را به طرف یمن فرستاد و فرمود : «مردم را دعوت کنید و بشارت دهید و بیزاری ایجاد نکنید ، و آسان بگیرید و سختگیری نکنید» .

صحیح البخاری به نقل از ابو بُرده ، از پدرش :پیامبر صلی الله علیه و آله ، معاذ و ابو موسی [اشعری] را به یمن فرستاد و فرمود : «آسان بگیرید و سختگیری نکنید ، و بشارت دهید و بیزاری ایجاد نکنید ، و از روی میلْ دعوت کنید و با هم اختلاف نکنید» .

.


ص: 194

المعجم الکبیر عن ابن عبّاس :لَمّا نَزَلَت «یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا» (1) ، دَعَا النَّبِیُّ عَلِیّا ومُعاذا وقَد کانَ أمَرَهُما أن یَخرُجا إلَی الیَمَنِ فَقالَ : اِنطَلِقا ، وبَشِّرا ولا تُنَفِّرا ، ویَسِّرا ولا تُعَسِّرا ؛ فَإِنَّهُ قَد اُنزِلَت عَلَیَّ : «یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ . . .» . (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :اُمِرتُ بِمُداراهِ النّاسِ کَما اُمِرتُ بِتَبلیغِ الرِّسالَهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله فی ما وَصّی بِهِ عَمرَو بنَ مُرَّهَ لَمّا بَعَثَهُ إلی قَومِهِ :عَلَیکَ بِالرِّفقِ ، وَالقَولِ السَّدیدِ ، ولا تَکُ فَظّا ، ولا غَلیظا ، ولا مُستَکبِرا ، ولا حَسودا . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :لینُ الکَلامِ قَیدُ القَلبِ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ مِنَ الکَرَمِ لینَ الکَلامِ . (6)

.

1- .الأحزاب : 45 .
2- .المعجم الکبیر : ج 11 ص 247 ح 11841 ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 624 نقلاً عن ابن أبی حاتم وابن عساکر ، کنز العمّال : ج 3 ص 33 ح 5326 .
3- .تحف العقول : ص 48 ، مشکاه الأنوار : ص 311 ح 973 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 151 ح 97 .
4- .کنز الفوائد : ج 1 ص 210 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 104 ح 4 ؛ تاریخ دمشق : ج 46 ص 345 ولیس فیه «ولا غلیظا» ، السیره النبویه لابن کثیر : ج 1 ص 315 ، إمتاع الأسماع : ج 4 ص 11 وفی الأخیرین «متکبّرا» بدل «مستکبرا» ، کنز العمّال : ج 13 ص 500 ح 37292 .
5- .المواعظ العددیّه : ص 60 .
6- .الکافی : ج 8 ص 24 ح 4 عن جابر بن یزید الجعفی عن الإمام الباقر علیه السلام ، تحف العقول : ص 98 ، بحار الأنوار : ج 77 ص287 ح 1 .

ص: 195

المعجم الکبیر به نقل از ابن عبّاس :هنگامی که این آیه : «ای پیامبر ! ما تو را گواه و بشارت دهنده و هشدار دهنده فرستادیم» ، نازل شد ، پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی و مُعاذ را که از آنان خواسته بود به سوی یمن ره سپار شوند طلبید و فرمود : «ره سپار شوید و بشارت دهید ، و بیزاری ایجاد نکنید ، و آسان بگیرید و سختگیری نکنید ، که بر من این آیه فرود آمده است : «ای پیامبر ! . . .» » .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همان گونه که به تبلیغ رسالت ، مأموریت یافته ام ، به مدارا با مردم فرمان دارم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در سفارش خود به عَمرو بن مُرّه ، آن هنگام که او را به سوی قومش گسیل داشت :بر تو باد مدارا ، و سخنِ استوار گفتن ! و درشت خو ، خشن ، برتری جو و حسود مباش» .

امام علی علیه السلام :نرمی گفتار ، بند دل هاست .

امام علی علیه السلام :نرمی گفتار ، از کرامت است .

.


ص: 196

عنه علیه السلام :لا تُکثِرِ العِتابَ ؛ فَإِنَّهُ یورِثُ الضَّغینَهَ ، ویَجُرُّ إلَی البِغضَهِ . وَاستَعتِب مَن رَجَوتَ إعتابَهُ . (1)

الإمام زین العابدین علیه السلام :حَقُّ المُستَنصِحِ أن تُؤَدِّیَ إلَیهِ النَّصیحَهَ ، وَلیَکُن مَذهَبُکَ الرَّحمَهَ لَهُ ، وَالرِّفقَ بِهِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ : لِیَجتَمِع فی قَلبِکَ الاِفتِقارُ إلَی النّاسِ وَالاِستِغناءُ عَنهُم؛ فَیَکونَ افتِقارُکَ إلَیهِم فی لینِ کَلامِکَ وحُسنِ بِشرِکَ، ویَکونَ استِغناؤُکَ عَنهُم فی نَزاهَهِ عِرضِکَ وبَقاءِ عِزِّکَ. (3)

عنه علیه السلام لِعُمَرَ بنِ حَنظَلَهَ :یا عُمَرُ ، لا تُحَمِّلوا عَلی شیعَتِنا ، وَارفُقوا بِهِم ؛ فَإِنَّ النّاسَ لا یَحتَمِلونَ ما تَحمِلونَ . (4)

مصباح الشریعه فیما نَسَبَهُ إلَی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام :کُن رَفیقا فی أمرِکَ بِالمَعروفِ ، وشَفیقا فی نَهیِکَ عَنِ المُنکَرِ ، ولا تَدَعِ النَّصیحَهَ فی کُلِّ حالٍ . (5)

الإمام العسکری علیه السلام فِی التَّفسیرِ المَنسوبِ إلَیهِ :قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ» کُلِّهِم «حُسْنًا» (6) مُؤمِنِهِم ومُخالِفِهِم ؛ أمَّا المُؤمِنونَ فَیَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ وبِشرَهُ ، وأَمَّا المُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُم بِالمُداراهِ لِاجتِذابِهِم إلَی الإِیمانِ . (7)

.

1- .تحف العقول : ص 84 ، کنز الفوائد : ج 1 ص 92 ، کشف المحجّه (طبعه مطبعه الحیدریه نجف) : ص 170 کلاهما نحوه ، عیون الحکم والمواعظ : ص 519 ح 9424 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 231 ح 2 ؛ دستور معالم الحکم : ص 63 نحوه ، کنز العمّال : ج 16 ص 181 ح 44215 .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص624 ح3214 ، الخصال : ص 570 ح1 ، مکارم الأخلاق : ج 2 ص 304 کلّها عن أبی حمزه الثمالی ، بحار الأنوار : ج 74 ص8 ح 1 وراجع : تحف العقول : ص 269 .
3- .الکافی : ج 2 ص 149 ح 7 عن عمّار الساباطی ، معانی الأخبار : ص 267 ح 1 عن یحیی بن عمران ، تحف العقول : ص 204 عن الإمام علیّ علیه السلام ، مشکاه الأنوار : ص 226 ح 625 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 158 ح 9 .
4- .الکافی : ج 8 ص 334 ح 522 ، وسائل الشیعه : ج 11 ص 426 ح 1 .
5- .مصباح الشریعه : ص 256 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 160 ح 17 .
6- .البقره : 83 .
7- .التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : ص 353 ح 240 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 401 ح 42 .

ص: 197

امام علی علیه السلام :زیاد سرزنش مکن ، که کینه به دنبال می آورد و به دشمنی می انجامد . اگر به منصرف شدن کسی امید داری ، راه بازگشت را برای او باز بگذار .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ اندرزخواه ، آن است که او را اندرز دهی ؛ امّا شیوه تو می باید مهربانی و مدارا با او باشد .

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان که درود خدا بر او باد می فرمود : «باید در دل تو ، نیاز به مردم و بی نیازی از آنان جمع شود . نمودِ نیاز تو به آنان ، در نرمی گفتار و خوش رویی توست و نمودِ بی نیازی تو از آنان ، در پاکْ ماندن آبرویت و حفظ عزّتت .

امام صادق علیه السلام به عمر بن حنظله :ای عُمَر ! بار [سنگین] بر دوش شیعیان ما مگذارید و با آنان مدارا کنید ، که مردم ، آنچه را بر دوش آنان می گذارید ، به دوش نمی گیرند .

مصباح الشریعه در حدیثی که به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است :در امر به معروف ، اهل مدارا باش ، و در نهی از منکر ، مهربان باش و در هیچ حال ، خیرخواهی را فرو مگذار .

امام عسکری علیه السلام در تفسیر منسوب به ایشان :امام صادق علیه السلام فرمود : « «با مردم به نیکی سخن بگویید» یعنی [با همه مردم ،] چه با مؤمنان و چه با مخالفان . با مؤمنان ، با چهره گشاده و شاد ، رو به رو می شود و با مخالفان ، برای جذبشان به ایمان ، با مدارا سخن می گوید» .

.


ص: 198

ط الأَدَبُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مَن کانَ آمِرا بِمَعروفٍ ؛ فَلیَکُن أمرُهُ ذلِکَ بِمَعروفٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکَ أن . . . تَتَکَلَّمَ فی غَیرِ أدَبٍ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :الأَدَبُ هُوَ . . . زینَهُ اللِّسانِ . (3)

عنه علیه السلام :إیّاکَ وما یُستَهجَنُ مِنَ الکَلامِ ؛ فَإِنَّهُ یَحبِسُ عَلَیکَ اللِّئامَ ، ویُنَفِّرُ عَنکَ الکِرامَ . (4)

تحف العقول :قیلَ [لِلحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ] : فَمَا العِیُّ ؟ قالَ : العَبَثُ بِاللِّحیَهِ ، وکَثرَهُ التَّنَحنُحِ عِندَ المنَطِقِ . (5)

الإمام زین العابدین علیه السلام :وحَقُّ اللِّسانِ : إکرامُهُ عَنِ الخَنا (6) ، وتَعویدُهُ الخَیرَ . (7)

.

1- .مسند الشهاب : ج 1 ص 285 ح 465 عن أبی برزه ، شعب الإیمان : ج 6 ص 99 ح 7603 عن عمرو بن شعیب عن أبیه عن جدّه ، الفردوس : ج 3 ص 585 ح 5833 عن عبد اللّه بن عمرو وکلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 3 ص 66 ح 5523 .
2- .أعلام الدین : ص 273 .
3- .أعلام الدین : ص 84 .
4- .غرر الحکم : ج 2 ص 314 ح 2722 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 99 ح 285 .
5- .تحف العقول : ص 226 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 195 وفیه «النزق عند المخاطبه» بدل «کثره التنحنح عند المنطق» ، بحارالأنوار : ج 78 ص 104 ح 2 ؛ المعجم الکبیر : ج 3 ص 69 ح 2688 ، حلیه الاولیاء : ج 2 ص 36 کلاهما عن الحارث وفیهما «البزق عند المخاطبه» بدل «کثره التنحنح عند المنطق» .
6- .الخَنا : الفُحش فی القول (النهایه : ج 2 ص 86 «خنا») .
7- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 619 ح 3214 ، الخصال : ص 566 ح 1 کلاهما عن أبی حمزه الثمالی ، تحف العقول : ص 256 بزیاده «وحَمْلُه علَی الأدب» فی آخره ، مشکاه الأنوار : ص 301 ح 932 وفیه «الزامه» بدل «اکرامه» ، بحار الأنوار : ج 74 ص 211 .

ص: 199



ط - ادب

ط ادبپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که امر کننده به معروف است ، باید امرش همراه با نیکی باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر حذر باش از این که... بدون رعایت ادب ، سخن بگویی .

امام علی علیه السلام :ادب ، ... زینت زبان است .

امام علی علیه السلام :از گفتار زشت بر حذر باش ، که فرومایگان را به دور تو گِرد می آورد ؛ امّا بزرگواران را از تو می پراکند .

تحف العقول :[از امام حسن بن علی علیهماالسلام] پرسیدند : درماندگی چیست ؟ فرمود : «بازی کردن با مَحاسن و زیاد سینه صاف کردن در حال صحبت» .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ زبان ، این است که آن را با ترک زشتگویی ، گرامی بداری و به خوبی عادتش دهی .

.


ص: 200

ی التَّواضُعُالکتاب«وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» . (1)

«وَ قَالُواْ مَالِ هَذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیرًا» . (2)

الحدیثتنبیه الخواطر :صَنَعَ عیسی علیه السلام لِلحَوارِیّینَ طَعاما ، فَلَمّا أکَلوا وَضَّأَهُم بِنَفسِهِ ، وقالوا : یا روحَ اللّهِ ، نَحنُ أولی أن نَفعَلَهُ مِنکَ ! قالَ : إنَّما فَعَلتُ هذا لِتَفعَلوهُ بِمَن تُعَلِّمونَ . (3)

الکافی عن محمّد بن سنان رفعه :قالَ عیسی بنُ مَریَمَ علیه السلام : یا مَعشَرَ الحَوارِیّینَ ، لی إلَیکُم حاجَهٌ ، اِقضوها لی . قالوا : قُضِیَت حاجَتُکَ یا روحَ اللّهِ ، فَقامَ فَغَسَلَ أقدامَهُم ، فَقالوا : کُنّا نَحنُ أحَقَّ بِهذا یا روحَ اللّهِ ! فَقالَ : إنَّ أحَقَّ النّاسِ بِالخِدمَهِ العالِمُ ؛ إنَّما تَواضَعتُ هکَذا لِکَیما تَتَواضَعوا بَعدی فِی النّاسِ کَتَواضُعی لَکُم . بِالتَّواضُعِ تَعمُرُ الحِکمَهُ لا بِالتَّکَبُّرِ ، وکَذلِکَ فِی السَّهلِ یَنبُتُ الزَّرعُ لا فِی الجَبَلِ . (4)

ک جَوامِعُ ما یَنبَغی لِلمُبَلِّغِالکتاب«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» . (5)

.

1- .الشعراء : 215 .
2- .الفرقان : 7 .
3- .تنبیه الخواطر : ج 1 ص 83 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 326 ح 43 .
4- .الکافی : ج 1 ص 37 ح 6 ، منیه المرید : ص 183 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 62 ح 5 .
5- .التوبه : 128